-
تعداد ارسال ها
373 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
1
نوع محتوا
نمایه ها
فروشگاه
تالارهای گفتگو
بخش دریافت
پاسخ های دیدگاه ها ارسال شده توسط sajadakbari
-
کسی پروژه جاوا در حد راهنمایی کردن!! قبول میکنه خبر بده
-
سلام، برنامهای که فرمودید بررسی شده و از حالت انتشار خارج شد. با احترام، بازار
-
تاپیک های تکراری با موضوعات تکراری و زجر دهنده:|
-
اگه خدا بخواد ، شاید شاید یه کتابخانه پنجره شناور درست درمون واسه بیسیک میخوام بسازم
-
اگه خدا بخواد ، شاید شاید یه کتابخانه پنجره شناور درست درمون واسه بیسیک میخوام بسازم
-
در ۷ اسفند ، آمریکا را نه در زیر پا ، بلکه در زیر انگشت له خواهیم کرد.
-
عاقا این گام ها رو درست کنید توی گام 4 وایسادیم داریم درجا میزنیم
-
دوستان یاد بگیریم جای هر تاپیک و سوالی توی مربوط به بیسیک4اندروید نیست ... خیلی تاپیک ها جاشون توی بحث آزاد هست
-
من ، شب ، چای ، کد ، کی برد ، سردرد دوستان جدا نشدنی شدیم دمشون گرم جز سردرد همشون به هر سازی زدم رقصیدن
-
توی این خونه پوسیدم خدایا،مگه دیوار اینجا در نداره؟چقدر باید تحمل کرد بی عشق؟مگه دنیا در پیکر نداره؟چشام کم سو شد از بس گریه کردم،نمیدونم کی از این خونه میرم،دارم میپوسم و چشم انتظارم ،دارم میمیرمو از رو نمیرم! یا اباصالح المهدی{ع} ادرکنی
-
متنی زیبا از پرفسور سمیعی محله ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند و من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود. همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است، گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند. به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به (ادامه در کامنت)
-
25 تیرِ بی سرانجام!
-
روزی روزگاری، بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالاهای گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است. فکر می کنید آن مرد چه کرد؟ خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت؟ نه... او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : خدایا می خواهی که اکنون چه کنم؟ مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود: مغازه ام سوخت، اما ایمانم نسوخته است...
-
متنی زیبا از پرفسور سمیعی محله ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند و من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود. همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است، گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند. به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به (ادامه در کامنت)
-
کسی میدونه با b4a یا b4i که اپ میسازیم اگر برای شرکت خارجی چون کپی رایت دارند و ما لایسنس نداریم مشکل پیش میاد یا نه ؟؟؟؟
-
برم درس بخونم :|
-
دوستان کسی تابع میلادی به شمسی رو داره ؟؟ واقعا وقت ندارم خودم بنویسم
-
"شهید علیرضا حاجیوند قیاسی" سومین شهید مدافع حرم شهرمون . شادی روحش صلوات
-
Me Del Omvast Va Che Sada,Sadegim Daste Khodom Nan... Del Ganooq Boo AZ hAMA sHOW kASH kE gARMASH oMNAGEFTA