رفتن به مطلب

داستان آموزنده برای بلاها


حاج حسین

ارسال‌های توصیه شده

با سلام نظر گذاشتم تو استاتوس و دوستان مایل بودند که این داستان رو بخونند 

راستش اصل داستان دقیق یادم نیست ولی کلیتش یادمه 

" یه روز یه نفر میره پیش یکی از ائمه و میگه میخام زبان حیواناتو بفهمم بعد اون بزرگوار در جوابش میفرمایند که بدردنمیخوره و برات خوب نیست 

از طرف اصرار از امام انکار تا اینکه امام راضی می شوند و قابلیتو به طرف میدن 

طرف میره خونه , تو اون زمان اکثرا مرغ خروس و.. داشتن 

بعد دید خروس به سگه میگه بزار غذاتو من بخورم سگه میگه چرا؟ خروسه میگه فردا خر صاحب خونه میمیره(یعنی خر خود طرف) 

و یه تیکه از گوشت اون خر نصیب تو میشه , طرف تا اینو میشنوه با خودش میگه پس امروز هر جور شده برم خرمو بفروشم تا نمرده 

طرف خرشو برمیداره و میبره بازار و میفروشه. فردا باز گوش میده ببینه خروس و سگه چی میگن 

سگه میگه تو منو گول زدی خر رو طرف فروخت, خروس میگه امکان نداره  حرف من زمین بخوره 

باز خروسه به سگ میگه بزار غذای امروزتو من بخورم چون امروز غلام خونه میمره و از ناراحتی مجلس عزارداری برپا میشه و تو هم تیکه گوشتی میرسه 

طرف تا اینو میشنوه خوبه که برم غلامو بفروشم تا قبل از اینکه بمیره. غلام برمیداره و میبره بازار برده فروش ها و میفروشتش 

فردا دوباره همون قضایا پیش میاد منتها این بار خروس میگه این دفعه دیگه رد خور نداره سگه میگه چه طور خروس میگه این بار خود طرف میمیره 

تا اینو میشنوه میره پیش امام و جریاناتو میگه امام بهش میگه گفتم که نباید بدونی, روز اول بلا قرار بوده به خرت بزنه و تو رفتی 

و اونو فروختی بلا بدتر شد قرار شد به غلامت بخوره و تو رفتی غلامو فروختی تا اینکه بلا به جون خودت زد. 

----------------------

ببخشید اگر داستان بد توضیح دادم ولی فک کنم منظور رو رساندم 

ببنید دوستان هر اتفاق یا بلای که برای پیش میاد دست خدا است و نمیشه خیلی تغییرش داد 

ولی خود ائمه فرمودند که هر روز صدقه بدید تا هفتاد نوع بلا از شما دفع بشه 

اگر میبنید یه نفر صدقه هم داده ولی مثلا گوشیش به سرقت میره بدونید که قرار بوده بلای بدتر نصیبش بشه که شد این 

بعد بلا داریم تا بلا 

یه موقع خدا برای امتحان و.. به مومن بلا نازل میکنه که تو روایات داریم که مومن با دل جان این بلا رو میپذیرند (این  با اون بالایی ها فرق میکنه) که خود ائمه  سخترین بلا سرشون میاد و تسلیم به رضایت خدا دارند 

یه موقع نه از سر تنبيه و اخطار به طرف است که شخص به خودش بیاد که فلانی از من(خدا) داری فاصله میگیری 

 

بزارید یه مورد که تو فامیل خودم اتفاق افتاده رو بگم خیلی جالبه 

 

یا یکی دیگه از اقوام که هیچ موقع کلاه کاسکت موتور نمیزاشت, یه روز به صورتی اتفاقی گذاشت همون روز تصادف کرد و کلاه کاسکته ترک برداشت 

و خودش سالم موند. 

از این دست اتفاق تو زندگی همه ما هست ولی توجه خاصی بهش نمیکنیم 

هر اتفاقی افتاد بگید خدایا شکرت میتونست بدتر از این اتفاق بیفته .

سعی کنید هر روز صدقه رو بدید و تا دفع بلا بشه 

و یه نکته دیگه قربونی کردن هم دفع بلا میکنه حالا میخاد گاو گوسفند باشه یا خروس و..  و سعی کنید کل گوشتشو 

به شخص فقیر , سائل و.. بدید. یا حداقل بخشیشو.

ببخشید که سرتونو درد آوردم میخاستم بیشتر بگم و خب فعلا تا همین حد بسه 

 

@مهدی ایزدی بعد 2 روز این تاپیکو پاک کن

 

 

 

 

 

 

 

لینک ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.

  • کاربران آنلاین در این صفحه   0 کاربر

    • هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.
×
×
  • اضافه کردن...